درگذر عشق
ما آمده ایم تاازدل خستگی هامان بگوییم و از دل شکستگی هامان
روي آن شيشه تبدار تو را "ها" کردم
اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوز زمستاني را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد
شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم
عرقي سرد به پيشاني آن شيشه نشست
تا به اميد ورود تو دهان وا کردم
ادامه مطلب
Power By:
LoxBlog.Com |