" Pardon of love " درگذر عشق


درگذر عشق

ما آمده ایم تاازدل خستگی هامان بگوییم و از دل شکستگی هامان

 شیرین است آرزوهای عاشقانه ، به شیرینی لبهای تو ، باز هم باران مرا به رویاها برده ، خیس کرده قلب عاشق مرا با قطره های مهربانش، دیوانه کرده این هوا ، قلب مرا ، چه زیباست قدم زدن به یاد تو در زیر قطره های بی پایانش

باز باران آمده تا یاد مرا در دلت زنده کند، تا به یاد آن روز به زیر باران بیایی تا عطر حضور تو بیاید در آسمان آبی احساس تا باران بیاورد عطر تو را به سوی من ، تا زیباتر کن آن احساس عاشقانه من
یک لحظه چشمهایم را بر روی هم گذاشتم ، قطره های باران بر روی گونه ام سرازیر میشد ، به رویاها رفتم ، دلم برایت تنگ شده بود خواستم برای یک لحظه تو را در رویاها ببینم تا آتش دلتنگی هایم کمی کمتر شود ، تا دلم باز هم به عشق دیدنت آرامتر شود ، پرنده از شوق این باران با دیدن دیوانه ای مثل من ، عاشقتر شود!
من و بودم سکوت بود و تنهایی و آسمان،تنها می آمد صدای قطره های باران
سکوت رویاهای مرا به حقیقت نزدیک میکرد ، این باران بود که مرا در رویاها برای دیدن تو همراهی میکرد
تو را دیدم ، نمیدانستم درون رویاهایم هستم ، از آن شاخه به سوی تو پریدم ، تو را در آغوش خودم کشیدم ،گفتم که دلم برایت تنگ شده بود عزیزم
از آن رویا بیرون آمدم ، حس کردم دلم آرامتر شده ، تو در کنار منی و باران تمام شده…
" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,ساعت 21:18 توسط محمدرضوي| |

 وقتی قطار زندگی ات از ریل خارج شود ماندت خاطره ای

خواهد شد در یاد زنگارهای به جای مانده از

سکوت...
وقتی درجه ی تنهاییت از صفر بگذرد به اوج صدای قطاری پی میبری که


انتهای راهش را از حفظ میکند و ابتدایش را به اجبار.


آنوقت است که شاید درک کنی دردی را که درختان برای پرداخت


روزمرگیشان تحمل میکردند،وقتی تنها موسیقی دلگرم کننده برایشان


صدای ممتد سوت قطاری است که غوطه میخورد و غرق میشود روی ریل


های سانحه بر انگیز اتفاق!!! 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,ساعت 19:9 توسط محمدرضوي| |

 یادمان باشد که همیشه ذره ای حقیقت پشت هر فقط یک شوخی بودکمی کنجکاوی پشت همین طوری پرسیدم
و قدری احساسات پشت به من چه؟
و مقداری خرد پشت چه می دونم؟
و اندکی درد پشت اشکالی ندارد است.
 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,ساعت 19:5 توسط محمدرضوي| |

ای کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود!

ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم

نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم !

ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم !

ایکاش کودک بودم تا تنها نگرانی زندگی ام شکستن نوک مدادم بود !
ای کاش کودک بودم که هیج وقت عاشق نمیشدم !
خدایا ای کاش کودک بودم !

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,ساعت 18:55 توسط محمدرضوي| |

گفته بودی که چرا محو تماشای منی

آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی

مژه بر هــم نزنم تا کـه ز دستم نرود

ناز چشم تو به قـدر مژه بر هم زدنی

 

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:24 توسط محمدرضوي| |

چندی است که بیمار وفایت شده ام

در بستر غم چشم به راهت شده ام

این را تو بدان اگر بمیرم روزی

مسئول تویی که من فدایت شده ام

 

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:24 توسط محمدرضوي| |

به یاد آشنایان آشنا باش

به پیوندی که بستیم با وفا باش

همیشه یاد تو در خاطرم هست

تو هم هر جا هستی یاد ما باش 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:22 توسط محمدرضوي| |

انسانی که در نبرد زندگی می خندد قابل ستایش است.

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:21 توسط محمدرضوي| |

روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت

هر کس غصه ی اینکه چه میکرد نداشت

چشمه ی سادگی از لطف زمین می جوشید

خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت ...

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:21 توسط محمدرضوي| |

كاش مي شد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم كرد
كاش مي شد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهيم كرد

كاش مي شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد
كاش مي شد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد

كاش مي شد با نسيم شا مگاه برگ زرد ياس ها را رنگ كرد
كاش مي شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد

كاش مي شد در سكوت دشت شب ناله ي غمگين باران را شنيد
بعد ، دست قطره ها يش را گرفت تا بها ر آرزوها پر كشيد

كاش مي شد مثل يك حس لطيف لابه لاي آسمان پرنور شد
كاش مي شد چا در شب را كشيد از نقاب شوم ظلمت دور شد

كاش مي شد از ميا ن ژاله ها جرعه اي از مهر با ني را چشيد
در جواب خوبها جان هديه داد سختي و نا مهرباني را شنيد

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:20 توسط محمدرضوي| |

به اولين قاصدکي که از شهرقشنگ زندگى تو بگذره پيغام ميدم
که هيچ چيز نمى تونه مهرت رو از دلم جدا کنه
حتى فاصله ها........ 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:19 توسط محمدرضوي| |

روی آن شیشه ی تب دار تو را رها کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم

 

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:18 توسط محمدرضوي| |

از دورها می آیی

و فقط یک چیز... یک چیز کوچک در زندگی من جابجا می شود

این که :
دیگر بدون تو در هیچ کجا نیستم... 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:17 توسط محمدرضوي| |

من اینجام ... با توام

همینجا نزدیک تو ... نزدیکتر از فاصله دراز کردن دستانت

چشمانت را باز کن .... من میمانم

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:17 توسط محمدرضوي| |

من بعد رفتنت به خدا پیر می شوم
برگرد خوب ِمن که زمینگیر می شوم
گفتم که بعدِ تو به غزل می برم پناه
با هر غزل به عشق تو زنجیر می شوم
تکرار می کنم همه ی خاطرات را
هر بار که به دست تو تسخیر می شوم
کابوس ” روز وصلتم” انگار در شبت
با رفتنت به نفعِ تو تعبیر می شوم
دردی نهفته ام که در این گیر و دارها
هر لحظه با خیال تو درگیر می شوم
یک آیه از کتاب نگاهت شدم ببین!
اینگونه من به نام تو تفسیر می شوم
این شعرها بدون تو معنا نمی دهد
از واژه واژه ی غزلم سیر می شوم!

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:16 توسط محمدرضوي| |

كاش مي شد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم كرد
كاش مي شد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهيم كرد

كاش مي شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد
كاش مي شد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد

كاش مي شد با نسيم شا مگاه برگ زرد ياس ها را رنگ كرد
كاش مي شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد

كاش مي شد در سكوت دشت شب ناله ي غمگين باران را شنيد
بعد ، دست قطره ها يش را گرفت تا بها ر آرزوها پر كشيد

كاش مي شد مثل يك حس لطيف لابه لاي آسمان پرنور شد
كاش مي شد چا در شب را كشيد از نقاب شوم ظلمت دور شد

كاش مي شد از ميا ن ژاله ها جرعه اي از مهر با ني را چشيد
در جواب خوبها جان هديه داد سختي و نا مهرباني را شنيد

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 7:15 توسط محمدرضوي| |

من بعد رفتنت به خدا پیر می شوم
برگرد خوب ِمن که زمینگیر می شوم
گفتم که بعدِ تو به غزل می برم پناه
با هر غزل به عشق تو زنجیر می شوم
تکرار می کنم همه ی خاطرات را
هر بار که به دست تو تسخیر می شوم
کابوس ” روز وصلتم” انگار در شبت
با رفتنت به نفعِ تو تعبیر می شوم
دردی نهفته ام که در این گیر و دارها
هر لحظه با خیال تو درگیر می شوم
یک آیه از کتاب نگاهت شدم ببین!
اینگونه من به نام تو تفسیر می شوم
این شعرها بدون تو معنا نمی دهد
از واژه واژه ی غزلم سیر می شوم!

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:30 توسط محمدرضوي| |

باز آمدی كه قلب مرا زیر و رو كنی ؟
با حرف عشق زخم دلم را رفو كنی ؟
تا مطمئن شوی كه ازعشقت شكسته ام
هی حال و روز قلب مرا پرس و جو كنی
این رسمش است ، بی خبر از من جدا شوی
اما گلایه از من ِ بی آرزو كنی ؟
از سر گذشته آب ،چرا فكر می كنی
این آب ِ رفته ای است كه باید به جو كنی
از شاخه های عشق ، چو گل چیده ای مرا
عطری دگر نمانده برایم كه بو كنی
گفتم كه بی تو هم دلم آرام و سرخوش است
كم مانده بود دست دلم را تو رو كنی
در كوله بار خاطره هایت به دوش من
جز گریه هیچ نیست ، اگر جستجو كنی

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:29 توسط محمدرضوي| |

فکر مي کرديم عاشقي هم بچگيست...
اما حيف اين تازه اول يک زندگيست...
زندگي چيزيست شبيه يک حباب..
عشق آباديه زيبايي در سراب...
فاصله با آرزو هاي ما چه کرد...
کاش مي شد در عاشقي هم توبه کرد

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:27 توسط محمدرضوي| |

خدایا، چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند،
عظمت عشق تو را نمی شناسم.
فقط میدانم که معبود این دل خسته هستی
و اگر دیده از من برگیری خواهم مرد

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:27 توسط محمدرضوي| |

در دنیا فقط 3 نفر هستند كه بدون هیچ چشمداشت و منتی
و فقط به خاطر خودت خواسته هایت را برطرف میكنند،
پدر و مادرت و نفر سومی كه خودت پیدایش میكنی،
مواظب باش كه از دستش ندهی
و بدان كه تو هم برای او نفر سوم خواهی بود
چرا که در ترسیم تقدیرت نیز نقش خواهد داشت

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:26 توسط محمدرضوي| |

بگذار آدمها تا می توانند سنگ باشند تو از نژاد چشمه باش

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:26 توسط محمدرضوي| |

یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و او می برد
اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا
عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد
آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم
ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد
من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد
عاقبت اما مرا تقدیر از رو می برد 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:24 توسط محمدرضوي| |

هرگز معنای نغمه ی پرندگان را پس از باران نفهمیدم ...
تا تو آمدی و عشق بارانی ات را نثار لحظه های ابری ام کردی، و من ...
هنوز که هنوز است به شوق هوایت، با قناری ها آواز عشق سر می دهم .

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:24 توسط محمدرضوي| |

این روزها خیلی دلم گرفته
از زندگی...
از نامهربونی....
از بی معرفتی...
چرا رسم زمونه این جوریه...
دلم برای مادرم تنگ شده....
اون مادر خوب و مهربونم که به رسم کودکی خیال می کردیم فرشته ی روی زمینه...
دلم برای روزای بچگیامون تنگ شده
روزایی که مثل طلا با ارزش بودن
روزایی که مادرم زندگیشو به پای ما گذاشت و...
وقتی بزرگ شدیم فقط بی معرفتی دید
نمیدونم چرا رسم زمونه اینجوریه
این روزا مادرم خیلی به خاطر ما شکسته شده...
غمگینه ...
با خودش کلنجار میره
که آخه چرا رسم زمونه اینه.... 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:15 توسط محمدرضوي| |

"مَردم" چیست؟

مَردم به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت مجبوری که برای اون زندگی کنی.
برای مَردم خیلی مهمه که تو ...
چی میپوشی؟
کجا میری؟
چند سالته؟
بابات چیکارس؟
ناهار چی خوردی؟
چند روز یه بار حموم میری؟
چرا حالت خوب نیست؟
چرا میخندی؟
چرا ساکتی؟
چرا نیستی؟
 

" Pardon of love " درگذر عشق

ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:13 توسط محمدرضوي| |

روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند. آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند . چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است. ......

" Pardon of love " درگذر عشق

ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:11 توسط محمدرضوي| |

در جنگی بین اعراب با پارسیان یک مرد عرب از یک مرد پارس پرسید: چرا زنان شما حجاب ندارند؟

مرد پارس گفت: حجاب زنان ما پلک چشمان مردان ماست. 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:10 توسط محمدرضوي| |

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند

می گویند خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند…

 وقتی نزدیکتر به هم بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطرهمین تصمیم گرفتند ازهم دور

شوند ‫ولی از سرما یخ زده میمردند…

ازاینرو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان منقرض شود.

 پس دریافتند که بهتر است باز گردند و گردهم آیند و  آموختند که : با زخم های کوچکی که همزیستی با کسان 

بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند ، چون گرمای  وجود دیگری مهمتراست…

و این چنین توانستند زنده بمانند… 

بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم  می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران

کنارآید و خوبیهای آنان را تحسین نماید... 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:9 توسط محمدرضوي| |

خداوندا! میدانم تنها نجات دهنده هستی و می دانم اگر خوانده شوی پاسخم خواهی داد.
پس آرامش روحم را در حضور الهی ات تجربه میکنم، دردها و رنجهایم را در حضور الهی ات شفا ببخش
و تنهاییم را با وجود پر لطفت پایان ده.

 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:7 توسط محمدرضوي| |

این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردن
فراموشت میکندد.........



 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت 11:6 توسط محمدرضوي| |

 تو چه دانی که پس هر نگه ساده من

چه جنونی چه نیاز و چه غمیست

یا نگاه تو پر از عصمت وناز 
به من افتد چه عذاب وستمیست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
تا جنون فاصله ای نیست
از اینجا که منم....
 
" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 22:35 توسط محمدرضوي| |

 گل عذاری ز گلستان جهان ما را بس......

زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس

من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد...............
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند........
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین..............
کاین اشارت به جهان گذران ما را بس
" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 22:31 توسط محمدرضوي| |

 با بودن تو حال من اصلا خراب نیست

می خواهمت و بهتر از این انتخاب نیست

احساس می کنم که خدا قول داده است
دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست
دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد
چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست
 
" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 22:29 توسط محمدرضوي| |

 نه اینکه بی تو نخندم، نه!

اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم، تمام خطوط این خنده های خواب آلود

با های های شبانه، از رخسار ه ی خسته و خیسم پاک می شود.


" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 22:26 توسط محمدرضوي| |

 

وقتی تو نیستی

من از مرگ لحظه هایم لبخند به لب دارم...
 

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 22:10 توسط محمدرضوي| |

 دنبال بهانه می گردم

گریستن چه سخت شده است!!
تو تنهایم گذاشتی، اما
تنهایی با من است
و بغض رهایم نمی کند.
آه از این تیرگی ها!!
خورشید من از کدام قله طلوع خواهد کرد؟!
انگار سهم من همین سوسوی رو به فناست!!
پسِ آخرین گام
سقوط می کنم!
دستم را بگیر،
بال های من سوخته است!!

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 22:8 توسط محمدرضوي| |

 فقط دعا میکنم 

همانطور که احساس میکنم فکر کنم 

همانطور که فکر میکنم بنویسم

و همانطور که می نویسم فهمیده شود

" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 21:50 توسط محمدرضوي| |

 بی روی تو راحت ز دل زار گریزد

چون خواب که از دیده بیمار گریزد
در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود
آسودگی از مرغ گرفتار گریزد
از دشمن و از دوست گریزیم و عجب نیست
سرگشته نسیم از گل و از خار گریزد
شب تا سحر از ناله دل خواب ندارم
راحت به شب از چشم پرستار گریزد
ای دوست بیازار مرا هر چه توانی
دل نیست اسیری که ز آزار گریزد
" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,ساعت 22:47 توسط محمدرضوي| |

 کسی که تو حرفاش زیاد میگه “بیخیال” بیشتر از همه فکر و خیال داره فقط دیگه حال

و حوصله بحث و صحبت نداره !


" Pardon of love " درگذر عشق
نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,ساعت 18:24 توسط محمدرضوي| |


Power By: LoxBlog.Com