" Pardon of love " درگذر عشق


درگذر عشق

ما آمده ایم تاازدل خستگی هامان بگوییم و از دل شکستگی هامان

 

شيشه ای می شکند... 
يک نفر می پرسد...
چرا شيشه شکست؟ مادر می گويد...
شايد اين رفع بلاست. يک نفر زمزمه کرد...
باد سرد وحشی مثل يک کودک شيطان آمد. 
شيشه ی پنجره را زود شکست. 
کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... 
تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد... 
اما امشب ديدم... 
هيچ کس هيچ نگفت غصه ام را نشنيد... 
از خودم می پرسم آيا ارزش قلب من از شيشه ی پنجره هم کمتر است؟ دل من سخت شکست اما، هيچ کس هيچ نگفت و نپرسيد چرا ؟
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 13:36 توسط محمدرضوي| |


Power By: LoxBlog.Com