درگذر عشق
ما آمده ایم تاازدل خستگی هامان بگوییم و از دل شکستگی هامان
نگاهش می کنم شاید
نظرات شما عزیزان:
بخواند از نگاه من
که اورا دوست می دارم
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تورا من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب
به روی بسترش لعزید
یکی ابر سیه امد
که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم وگفتم
صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم
که اورا دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وا مانده از هرجا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگر نمی داند
سلام وبلاگ خوب قشنگی داری ممنون از مطلب های خوبت موفق باشی.
Power By:
LoxBlog.Com |