درگذر عشق
ما آمده ایم تاازدل خستگی هامان بگوییم و از دل شکستگی هامان
با تو در کوچه باران.. قصه هایی عاشقانه می گفتم.. در حیات سیاه چشمانت.. چون عروس ستاره می خوندم.. بی خبر بودم که نگاهت.. که سراب صبور خواهش بود.. آفتاب غروب دستانت.. خالی از گرمی نوازش بود.. گریه کردم ندانستم.. گرییهایم زنفرت و غم بود.. آن زمانها,نیازهای من برتر,آه.. چون گلی بر گلدان بود..
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |